لحظات سال تحویل...
پارسای قشنگم: الان که دارم این پست رو برات مینویسم کمتر از یک ساعت دیگه مونده به سال تحویل اما تو و باباجون هر دو توی خواب ناز هستید و من تک و تنها بیدارم و منتظر لحظه ی تحویل سال هستم تا حسابی واستون دعا کنم و از خدا تقاضای سلامتی و سعادت داشته باشم و این فرصت طلایی رو که معلوم نیست سال دیگه نصیبم بشه یا نه رو از دست ندم . اما مامان جون این سالی که داره میگذره واسه من هم بد بود هم خوب. بد بود به خاطر اینکه یکی از عزیزترین کسای زندگیم یعنی پدر بزرگم بابا اکبر رو از دست دادیم پدر بزرگی که خیلی دوست داشت تو رو ببینه ولی اجل بهش محلت نداد و ما همه امسال توی خ...