اولین مریضی گلم...
مراقب شادی توام همچنان که تو پاسبان شادی منی. در آرامش نخواهم بود اگر در آرامش نباشی . . . عزیز دل من چند روزیه که مریض شده و از این ویروسهای جدید گرفته .این اولین مریضی جدی که سراغ گل من اومده و هم برای عسلم خیلی سخت و سنگینه و هم برای من و باباجون... چند روز بود توی طول روز کمی بیقرار بود و مدام بغل میخواست که فکر میکردم مال دندونهای نازش باشه که نبود. دو شب پیش ساعت دو نصف شب از صدای گلم بیدار شدم دیدم تب شدیدی داره . خدارو شکر توی خونه استامینوفن داشتیم و دو بار بهش دادیدم تا تبش قطع شد. با خودم فکر میکردم فردا دیگه گلم خو...