پارسا جـ❤ـونم ، نفسـم ، عشقـمپارسا جـ❤ـونم ، نفسـم ، عشقـم، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

ღஜღ پارسا کوچولوی مـــــــا ღஜღ

11 ماهگی + عکسهای آش دندونی

   سلام فرشتۀ پاکم:   پارسای قشنگم، باورم نمیشه که کمتر از یه ماه دیگه به تولد یک سالگیت باقی مونده!!...تو کی 11 ماهه شدی گل من؟؟؟   چرا اینقدر زود؟ من هنوز طعم نوزادیت رو اونطور که باید وشاید  نچشیدم...کم بود...خیلی کم.. ولی خدا رو شکر که به خوبی و خوشی گذشت.  خوشگل مامان،  توی این ماهی که گذشت خیلی پیشرفت کردی،  باهوشتر و زبل تر شدی. یه وروجک شیطون که از دیوار راست هم بالا میره.  الان دیگه ١ دونه دندون داری ، یه مروارید خوشگل. امیدوارم بقیه دندونهات هم راحت و به سلامتی در بیاد.  واسه راه رفتن خیلی تمری...
18 آذر 1390

10 ماهه شدن گل نازم...

 از اینکه تو را دارم زندگی را زیبا میبینم ، سپاس میگویم او را که تو را به من داد.    سلام گل قشنگم: ب ا ز هم یک ماه دیگه گذشت . ماه من رفتی تو ۱١ ماهگی ... دیگه تعداد ماههای زندگیت شده دو رقمی.  خدا رو شکر میکنم که این ماه هم  به خوبی و خوشی گذشت. با اینکه توی ماه دهم زندگیت اولین سرماخوردگی رو تجربه کردی، ولی این باعث شد که قدر تو و سلامتیت رو هزاران برابر بیشتر از قبل بدونیم.   و اما توی این ماه فهم تو از حرفهای ما خیلی کامل تر شده،درست و به موقع واکنش نشون میدی.واکنشهای جالب و بامزه. کلماتی که درست ادا میکنی و دل ما رو میبری انگشت...
14 آبان 1390

9 ماهه شدن آقا پارسا (275 روزگی)

هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو ، دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت.                           : گل نازم سلام      امروز 9 ماهه شدی زندگی من  ٩ماه توی وجودم شکل گرفتی و با هم دم به دم نفس کشیدیم. و حالا ٩ ماهه که توی بغلم داری بزرگ میشی و زندگیم با دیدن چشمای قشنگ تو ئه که داره به آرومی میگذره. توی  اون  ٩ ماهی که دو روح بودیم و دو بدن ولی در قالب یک جسم ظاهری . و حالا ٩ م...
14 مهر 1390

هشت ماهه شدن گلم...

خدایا شکرت... همۀ  امیدم 8 ماهه که قدم روی چشم ما گذاشتی و گل سرسبد و چراغ خونمون شدی. از دیدن بزرگ شدنت لذت میبرم  عزیزم. ولی گاهی وقتها هم دلم واسه نوزادیهات تنگ میشه و میرم سراغ عکسها  و فیلمهات.اون وقتهایی که اینقدر کوچولو بودی که روزهای اول واسه بغل کردنت استرس داشتم و به سختی میتونستم کارهای روزمره ی تو و خودم رو انجام بدم.تا کم کم به کمک بقیه راه افتادم و بیشتر کارها رو یاد گرفتم. حالا  خیلی چیزها تغییر کرده .  بهتر و  بیشتر از اونی که فکرش رو میکردم از پس همه ی کارها بر میام. همه ی اینها رو مدیون لطف خدا جون هستم .خدایی که همسر مهرب...
13 شهريور 1390

شش ماهه شدن گل پسرم

  سلام همه ی وجودم:  پسر نازنین من دیگه رسیدیم به آخر شش ماهگیت. الاهی فدات بشم عزیزم . من و بابا جون توی این شش ماه بهترین روزای عمرمونو گذروندیم.اصلا نفهمیدیم چه جوری گذشت. همه ی روزا مونو به عشق دیدن شیرین کاری ها و خنده های تو و شبها رو با دیدن چهره ی پاک و معصومت وقتی که خوابی گذروندیم.  کلی از وجود تو نازنین ما هم عشق  گرفتیم و دیدمون به زندگی کلی تغییر کرد. تو با خودت برکت و رحمت و نور و به خونه ی ما آوردی. خلاصه کنم مامانی هر چی داریم از لطف بی کران خدا و وجود تو داریم.    پسر گلم این روزا دیگه سرم حسابی به شما گرم شده.آخه دیگه بهت غذای کمکی مید...
14 تير 1390

پسرم پنج ماهه شد

      سلام چراغ خونمون:     غنچه کوچولوی مامان و بابا . پنج ماهگین هم تموم شد گل من ، کارات هدفمند شده اشیا رو لمس می کنی و دستت و دراز می کنی برداری هر چی بهت می دن به راحتی می گیری . قربون اون دستتای تپلت برم که می خوای همه چیز و بگیری .   پسر نازم دیگه سر و صدات توی خونه پیچیده و صدات مامان و از تنهایی در می یاره فدای اون صدای نازت بشم گل پسرم. بعضی وقتها اینقدر جیغ میزنی که بعدش خودت حسابی خسته میشی و میفتی به سرفه کردن . بعد یه کم شیر میخوری و بعد از اینکه یه گلویی تازه کردی بازم از ته حلقت جیغ میکشی.     &n...
14 خرداد 1390

چهار ماهه شدن گل من

  فرشته ی آسمونم سلام:                               ای تماشایی ترین مخلوق خاکی در زمین                                                   آسمانی میشوم وقتی نگاهت میکنم...     عزیزم دیروز مرحله ی &...
15 ارديبهشت 1390

سه ماهه شدن گلم

       پارسای من با خنده های زیباش به استقبال چهارمین ماه زندگیش رفت                          نمیتونم احساسم رو بعد از دیدن اولین خنده هاش بیان کنم. فقط اینو میتونم بگم که یکی از زیباترین  لحظات زندگیمه . وقتی که پارسا میخنده انگار هیچ غم و غصه ای تو دنیا وجود نداره. پسر کوچولوی من صبحهاش رو با خنده  آغاز میکنه. خنده های صبحش شده صبحانه من.     پارسای من به شدت بغلی شده. تازه تنها به هر طور بغل کردن هم رضایت نمیده. باید طوری بغلش کنی که  راحت بتونه ه...
14 فروردين 1390

2ماهگیه گل من و واکسن

سلام ماه آسمونم: امروز یعنی ١٤ اسفند ما شما به سلامتی دو ماهت تموم شد و شدی یه پسر ناز ٢ ماهه . دیروز با باباجون رفتیم واکسن دو ماهگیتو زدی اللهی برات بمیرم که چه دردی کشیدی  پاهای کوچولوت خیلی درد گرفت اما گل من مثل همیشه مقاوم و صبور بودی و خیلی گریه نکردی. بعد رفتیم خونه ی مامانی و آقاجون اونها هم که خیلی نگرانت بودن حسابی ازت مواظبت میکردن.تا شب هم بهت استامینفون میدادیم و مرتب دمای بدنت رو چک میکردیم آخر شب هم یه کمی تب کردی ولی خدا رو شکر تا صبح خوب شدی و دمای بدنت عادی شد. عزیزترین من: این اولین باری بود که صورت خوشگلتو اینقدر بی حال میدیدم همش خواب بودی و ناله میکردی و من...
12 بهمن 1389
1