آخرین روزهای اسفند 92
نوروز پيام آو مهر است كه مرا واميدارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را ياد بگيرم
چیزی تا نوروز نمونده نفسم
همۀ وسایل سفره هفت سین رو خریدیم و چیزی جا نزاشتیم. سفره با هفتا سینهاش خودنمایی میکنه و ماهی سرخ رنگ عین بچه ها ی شیطون با دهنش شکلک درمیاره. آینه و قرآن هم هستن تا به ما توی این خونه بفهمونن که هنوزم عید هست، هنوزم زندگی جاریست. و ما زنده ایم و مستحق شادی و شاد بودن.
خونه از تمیزی برق میزنه بالاخره کارهامون تموم شد. خونه تکونی امسالمون با وجود تو که با اون دستهای ناز و کوچولوت حسابی کمکم کردی رنگ و بوی دیگه ای داشت. همه جا بوی تورو میده، هر گوشۀ خونه رو نگاه میکنم یکی از وسایل و اسباب بازیهای تو اونجا هست. هر جای خونه رو که تمیز کردم آثار تمیز کردنهای تو هم هست.
همیشه بمونی پسرم . همیشه سالم و خندون باشی نفسم.
امشب شب چهارشنبه سوریه. هر بار که صدای ترقه ها رو میشنوی ازم میپرسی مامان چی بود .منم هر بار بهت میگم پسرم صدای ترقه ست و سوال پشت سوال توی ذهنت میاد که من باید واسه هر کدومش یه جواب قانع کننده پیدا کنم.
سالی که رو به پایانه خدا رو شکر واسمون سال خوب و خوش و بی دغدغه ای بود. امیدوارم به لطف خدای مهربون سال جدید هم ، هم واسه ما هم واسه خانواده هامون و اطرافیانمون سال پر از شادی و برکت یاشه. منکه خیلی امیدوارم خدایا به امید تو...
نازنین پسرم:
برات دعا می کنم که لبهات رو فقط در غنچه های لبخند ببینم
واست دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشه
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکنه
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبات رو در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم دستات که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار رو داره همیشه از حرارت عشق گرم باشه
واست بهترینها رو آرزو میکنم نازنین پسرم