این روزهای پارسا کوچولو
3 سال و 8 ماه و 10 روز...
وسعت دوست داشتنت براي من ،همان بهشتی است كه گفتند زير پای مادران است.
مثل نفسی برايم ....مثل هوا ...مثل آب پس بدان ...اگر نبودی...نبودم ،
اگر نباشی.....نيستم
بی تو من....هيچم ، فرشته ی نازنینم...
مرد کوچک من:
خیلی وقته نیومدم به دفتر خاطراتت سر بزنم نفسم. دلیلش رو خودم هم نمیدونم، شاید کمی بی حوصلگی و اسیر روزمرگی این دنیا شدنم باشه. اما هروقت که میام و شروع میکنم به نوشتن انگار جون تازه ای میگیرم.
ساده میگذره روزهای قد کشیدنت دردونۀ من، ساده اما پر از هیاهو...
هیاهوی شیرین زبونیهای جدیدت، کشفهای جدیدت، درخواستهای محیر العقولت که هرروز جنسش و آب و رنگش فرق میکنه.ابراز احساسات کردنت که همش خاص خودته و هرروز منو دیوونه تر میکنه. این روزهای شیرین رو برام جاودانه کن پسرم...
این روزها انتظار یک اتفاق خوب رو داریم میکشیم و اون عروسی عمو جونت هستش. چیزی به عروسیشون نمونده و همه در تاب و تابیم. واست کت و شلوار خریدیم و شدی یه دوماد کوچولوی خوشگل. نمیدونم یعنی میرسه روزی که منم تو رو توی لباس دامادی ببینم یا نه؟
نازنین مادر:
آرزویم اینست که تکیه گاه مادر شود ، قامت بالا بلند مردانه ی تو
دغدغه هرروزمن بودن توست ...نفس کشیدنت... ایستادنت...خندیدنت...راه رفتنت... شکر که هستی
پسرم تو تنها فرزند من هستی و با تار و پود عشق در جان من ریشه دواندی
خاک می شوم برای گیاه وجودت
تو بالیدن آغاز کن ...
بقیه عکسها و خاطرات در ادامه مطلب:
عشق من در ششمین سالگرد ازدواج مامان و باباش
عکسهای سفرمون به تبریز که حسابی بهمون خوش گذشت مخصوصا به تو
گل پسر بغل بابابزرگ مهربونش
یه کشف تازه کردیم در موردت و اون علاقت به گل بازیه
این ماشینو هم اولین بار خودت درست کردی
موهات خیلی بلند شده بود خودم باز دست به کار شدم و موهاتو کوتاه کردم.البته این پروژه یه روز طول کشید ولی نتیجه خوبی داشت و قیافت بامزه تر از همیشه شد
اینم یه عکس از خوابهای معصومانت قبل از کوتاهی موهات
نفس من خوب بخوابی