دلنوشته های مامان...
سلام پسر قشنگم چشم رو هم گذاشتیم ۲ماهگیتم داره تموم میشه . هر روز داری بزرگتر و شیرینتر میشی. ۴ روز دیگه باید بریم دکتر تا شما واکسن ۲ ماهگیت و بزنی، خیلی نگران نیستم چون میدونم شما خیلی قوی و مقاوم هستی . راستی یه چند وقتیه شبها خیلی بی تابی میکنی و تا صبح گریه میکنی من و بابا هم که نمیدونیم مشکلت چیه حسابی نگرانت میشیمو غصه میخوریم، آخه طاقت دیدن اون اشکات که از اون چشمای خوشگلت میادو نداریم . البته تو انقدر باهوشی که خوب بلدی چه جوری ما رو سر پا نگه داری ، آخه همیشه بین همون گریه های بلندت چند لحظه ساکت میشی تو چشمای م...