11 ماه و پانزده روزگی نفسم...
باورتــــــــــــ گر بشود یا نشود حرفی نیست
نفــــــــــــسم میگیرد
درهوایی که نفس های تــــــــــــــــو نیست
این عکس واسه 8 ماهگیته گلم،چون عاشقش بودم بازم گذاشتم
چراغ خونمون گل پسرم، دیگه شدی 11 ماه و نیمه...
سال پیش این موقعها هنوز به دنیا نیومده بودی و من داشتم پرپر میزدم واسه آغوش کشیدنت
فقط دو هفتۀ دیگه مونده ، فقط دو هفته مونده به ١٠ : ٩ دقیقه صبح روز ١٤ دی
فقط چند روز دیگه مونده که بشه ١ سال کامل که تو رو دارم
خدا رو بابت داشتنت همیشه شکر کرده و میکنم
توی تک تک دقیقه های عمرم♥
حتی وقتی کارهامو ده برابر میکنی
حتی وقتی جیغ میزنی و سرو صدا راه میندازی
همیشه وقتی که از اون خنده های دلبرانه معروفت تحویلم میدی
همیشه وقتی کاری بر خلاف میلت انجام میدمو تو هم کلی گریه میکنی
همیشه وقتی میبینی خسته و یا ناراحتم میای از سر و کولم بالا میری و میای منو بخندونی
همیشه یعنی همیشه، یعنی در هر شرایطی دوستت دارم و خدا رو بابت داشتنت شکر میکنم
دیروز هم منو باباجون با هم دست به کار شدیم و واسه اولین بار موهای پارسا جونو به روش کاملا نوین کوتاه کردیم
تو نمیدانی که بودنت بهانه ای برای بودن من است
پس بدان و بمان با منی که بی تو ،
حتی یک لحظه نیز نمیتوانم بی تو بودن را تحمل کنم
پسر گلم فردا شب شب یلداست و این اولین یلدایی هستش که تو کنار ما حضور داری. الاهی قربونت برم که همه چیز با حضور قشنگ تو یه رنگ و بوی خاص دیگه ای داره. مطمعنم حسابی بهمون خوش میگذره...
( یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را
باید جشن گرفت )
یلدایتان مبارک