دُر واژه هــای تــــــــو...
معجزه ی كوچك من در 2 سال و 5 ماه و 15 روزگی:
این روزها که میگذره برام شیرینی دلپذیری داره.لذت شنیدن زیباترین حرفها و گفته ها از زبان پارۀ تنم.
برات از شیرین بودن اینروزها مینویسم ، چون نميخوام كه فردا از شيرينی دنيای كودكی ات بی خبر باشی،
چون دوستت دارم ...
زبان ابراز محبتت:
این روزها ورد زبانت شده : مامان دوسِت دارم. بابا دوسِت دارم.
تا متوجه میشی از دستت ناراحت شدم میگی: مامان ، پارسا دوستت داره.
میگم چندتا دوسم داره؟ میگی: یه دنیا ، یه عالمه ، خیلی زیاد.
دیروز بی هوا بهم میگی: مامان من عاشگتم ( عاشقتم). میگم تو نفسمی پسرم. میگی نه تو نفس پارسایی.
شبها صورت مامان رو نوازش میکنی و میگی : مامانم، عسلم ، خوشدلم.
زبان شکر گذاریت:
بعد از تموم شدن غدات و هر خوراکی دیگه ای میگی : خدایا شکرت.
ماشینت گم شده بود ،بعد از کلی گشتن پیداش کردی، دستهات رو بالا گرفتی و میگی : خدایا شکرت.
هر چیزی رو که برات میخریم قبل از اینکه باز کنی و یا ببینی که اصلا چی هست، بارها و بارها و بارها میگی ، دست شما درد نکنه ، باباجونم ممنون، مامان جونم ممنون.
چند روز پیش بهم میگی : مامانم تو خوبی؟ میگم خوبم پسرم، میگی : خدایا شکرت.
زبان شعر خوندت:
شعر توپولیم رو این شکلی میخونی:
توپولویم تپلو صورتم مثل مامان ، ابروی مامان ، دماغ مامان دهن مامان.
یه شعر دیگه هم واسه مامان میخونی: سلام مامان دوسِت دارم میخوام برات گل بیارم...
شبا قصه اینجوری واسم میگی: یکی بود یکی نبود ، غیر از خدا هیچکی نبود یه مامانه بود اسمش مامان سمانه بود ، یه پسره بود اسمش پارسا بود، پارسا مامانشو خیلی دوست داشت...
شعر آهویی دارم خوشگله رو هم تا آخر خیلی با ناز میخونی.
شعرهای عمو پورنگ رو هم همه رو حفظی و پا به پاشون میخونی.
زبان شیرین ببانی هات:
وقتی خواستت رو برآورده میکنم بهم میگی: مامان سمانه تو خیلی مهربونی.
وقتی بابا میخواد بره سر کار بهش میگی: باباجون تو بمون پیش مامان من به جای تو میرم سر کار.
به من میگی مامان تو ماشین نداری؟ میگم نه پسرم، میگی خودم برات میخرم.
به بابا میگم خیلی دوست دارم برم مکه. تو میگی، مامان خودم میبرمت مکه.
بهت میگم پارسا تو چقدر خوشگلی پسرم. بهم میگی مامان جون تو بیشتر خوشگلتری.
بزرگ شدی آقا کوچولو من
به خدا تو فرشته ای
دوستت دارم هم برای تو کمه
بمون تا بمونم . باش تا باشم . ببین تا ببینم . بخند تا بخندم .
بر نگاه خدا بوسه میزنم و شکر میکنم لحظه لحظه آفرینش تو را.
تصویری از عشق و عاطفه روانۀ نگاهت دلبرکم...
عکسها در ادامه مطلب:
وروجک من رفتی سراغ وسایل مامانو خودتو خوشگل کردی،
اولش قایم شده بودی زیر پتو تا من نبینم
ولی طاقت نیاوردی و صدام زدی: مامانم بیا ببین من چه خوشگل شدم
بهت گفتم شما پسری نباید ازینا بزنی، گفتی مامان تو رو خدا فقط یه دقه
بعد بهت گفتم خوب پسرم حالا پاکش کن، گفتی اول یه عکس بگیر بعد
همچنان عاشق سی دی های عمو پورنگی
از وقتی برچسبهای تو سی دی روبرات زدم روی تختت کلی ذوق کردی و میگی:
مامان عمو پورنگ اینا کی اومدن پیش من بخوابن؟؟؟
باهاشون کلی حرف میزنی و واسشون درد و دل میکنی.
خوش به حال باد
که گونه هایت را لمس می کند
کاش مرا باد می آفریدند
تو را برگ درختی خلق می کردند؛
عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!
در هم می پیچند و عاشق تر می شوند..."