گل پسره 15 ماهه...
همۀوجودم سلام عیدت مبارک نفسم:
پسر کوچولوی من! پانزده ماهه شدی عشق من! حالا دیگه خیلی فهمیده شدی... روز به روز بیشتر عاشقت می شم، عاشق خنده هات و شیرین کاریهات.
وقتی باهات صحبت میکنم و تو اون چشمهای قشنگت نگاه میکنم میبینم که کاملا حرفهام رو میفهمی... ناز کردن رو یاد گرفتی و با نازی نازی و ناز کردن ما، دل از ما میبری...
عزیز دردونۀ مامان از لحظه های قشنگ این ماهت بگم...
واسه خودت داری مردی میشی کارای آدم بزرگا رو انجام میدی تک تک کارای مارو تقلید میکنی، کفشای بزرگتر از پاهای کوچولوت و میپوشی لباسات و در میاری و سعی میکن خودت تنهایی اونا رو بپوشی.
مماخ کوچولوت رو یه شکل خاصی جمع میکنی و خودت رو لوس میکنی... یه وقتهایی هم باهامون شوخی میکنی یا با جمع کردن بینیت سر به سرمون میذاری و ازین طریق گولمون میزنی...
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
تا قابلمه رو روی گاز میذاریم یا ولع بامزه ای میگی:هااااااام هاااااامممم...
عزیزکم، مهربون من، تازگیها اصرار داری به ما غذا بدی... ما غذا رو دهن تو میذاریم و تو دهن ما... و نمیدونی این لقمه ها چقدر به من میچسبه...
عاشق جاروبرقی هستی و من باید یه فیلم درست درمون از کارات وقتی جاروبرقی روشنه بگیرم.
عاشق ریز ریز کردن دستمال کاغذی هستی و من چقدر از اینکارت خوشم میاد برخلاف خیلی مامانها. دستمالها رو چنان با جدیت و دقت ریز میکنی و تو اتاق پخش میکنی که نگو. بعدش هم با هم باهاشون بازی میکنیم.
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
موقع بیرون رفتن با ماشین از خونه همیشه کلی بساط داریم. میخوای بشینی رو پای بابا و رانندگی کنی که خب نمیشه و همینکه بابا جون از ماشین بره پایین تو پریدی پشت فرمون. انصافا هم انقدر حرفه ای فرمون رو دستت میگیری و نور بالا نور پایین میزنی و برف پاککن رو روشن میکنی که من یکی دهنم باز میمونه.
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
قند عسل من حیوونا و پرنده ها رو هم کلی دوس داری و صداشون و در میاری اگه پیشی یا حیوونای دیگه رو ببینی کلی ذوق میکنی و دنبالشون میدویی که زبون بسته ها همین که میبیننت فرار میکنن.
شیرین من تا میتونی از این لحظه هات لذت ببر...
دیگه اینکه عاشق نماز خوندنی . الله اکبر میگی و سجده میری البته اگه حواسمون نباشه وقتی سجده میری یه گاز هم به مهر می زنی و زیر لب هم زمزمه میکنی،خیلی دوس دارم بدونم داری چی میگی کاشکی واسه خودت و ما دعا کنی مهربونم. من از همون موقع که توی دلم بودی میدونستم که چقدر هوامو داری و مهربونی.
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
سرگرمی هرروزت بازی با این سه تا وسیلست: قابلمه ، در قابلمه و یک عدد ملاقه. ساعتها با این سه تا وسیله سرگرمی. فکر کنم آخرش آشپز بشی.
دیگه به سختی می شه ازت فیلم و عکس گرفت چون سریع میفهمی و فرار میکنی...
حالا دیگه ١ سال و ٣ ماهه شدی و هر روز بانمک تر و عزیزتر از روز قبل...
١٥ماهه شدی نفسم
١٥ ماهه که لمست میکنیم
١٥ ماهه که قلبمون به تو تعلق داره
١٥ ماهه که دستهای کوچولوت روی صورتمونه
١٥ ماهه که اون صدای قشنگت دائما" تو گوشمونه
١٥ ماهه که با حضورتو زندگیمون خیلی پربرکت تراز قبل شده
خدایا شکرت.....شکرت که سالم بودیم .....شادبودیم .......خوشبخت بودیم