21 ماهگی نفسم
تو هوایی که برای یک نفس، خودمو از تو جدا نمیکنم
تو برای من خوده غرورمی... من غرورمو رها نمیکنم
عزیز دردونۀ مامان سلام:
چهاردهم این ماه ١ سال و ٩ ماهگیت هم تموم شد. حالا فقط ٣ ماه دیگه مونده تا تولد ٢ سالگیت.
این روزها احساس میکنم باید خیلی مراقب رفتارم باشم چون تمام حرفها رو زود میگیری، تمام رفتار منو زیر نظر داری و تمام کارایی رو که میکنم به خودم بر میگردونی.
توی این شبای بلند پاییز که خیلی دلگیر و خسته کنندست، تو همدم ومونس خیلی خوبی واسم هستی که بهم انرژی و روحیه خیلی زیادی میدی. اگه باهام همکاری کنی میخوایم از شروع ٢٢ ماهگیت دورۀ شیرخوارگیت رو به پایان برسونیم.خدا کنه خیلی سخت نباشه و موفق بشیم...
توی این ماه دو تا دندون آسیاب بالات هم در اومد و الان 9 تا مروارید خوشگل توی صدفت داری.
تو پسر مهربون و فهمیده ای هستی ومن عاشق درک و فهمتم ...
عزیزم اینو بدون که عاشقانه دوست دارم وبا عشق شاهد بزرگ شدنت هستم...
عزیز دل مامان ٢١ ماهگیت مبارک زندگی من
امروز روز جهانی کودک هم هست
پارسای قشنگم روزت مبارک نفسم.
به مناسبت این روز واست یه کفش خوشگل خریدیم که به زودی عکسشو میزارم.
کنار دستم ..
شانه به شانۀ زندگیام
تو اینجایی !
لابه لای زبان گنگ این حروف ..
در فاصلهی بین سطرهایم ..
در ابتدای هر بند، لبخند به دست نشستهای
عکسهای گل پسرم در ادامه مطلب:
وروجکم باز رفتی سراغ وسایل مامان و منم به موقع دستگیرت کردم:
تازگیها میشینی کنار دست باباجون وهمراهش آهنگ میزنی، علاقه خاصی به آهنگ زدن پیدا کردی. حتما هنرمند قابلی میشی عزیزم
الهی من فدات بشم، الان 2 هفتست که هرشب قبل از خواب میای کنار دست من مسواک میزنی و شعر میخونی: بالا بالا، پایی پایی
خوشگل مامان، میری اینور و اونور قایم میشی و اینقدر صدام میزنی تا بیام پیدات کنم. مثلا توی کمدت
یا توی کابینت آشپز خونه. فدات بشم وروجک من
اینم یکی از اون کارای خطرناکی که میکنی . یاد گرفتی گاز رو روشن میکنی و میخوای واسمون آشپزی کنی
اینم سجده رفتنهای گل پسرم:
مثل آرامش بعد از یک غم،
مثل پیدا شدن یک لبخند،
مثل بوی نم بعد از باران،
در نگاهت چیزیست که نمی دانم چیست،
من به آن محتاجم...