20 ماهگی قشنگترین خلقت خدا
نگاهت را قاب میگیریم در پس آن لبخند
که به من شور و نشاط زندگی میبخشد
سلام آرومه جونم:
یه دونه پسرم ، خیلی زودتر از اونی که فکرشو میکردم بزرگ شدی. شدی یه پسر مهربون و تودل برو. اینقدر با محبتی که بعضی وقتها پیشت کم میارم. آخه یه کوچولوی 20 ماهه اینقدر احساساتی میشه؟
گل مامان مهمترین اتفاقی که توی این ماه برات پیش اومد جوونه زدن یه دندون جدید (پنجمین دندون) بود که بعد از 6 ماه انتظار بالاخره نیمۀ مرداد ماه در اومد و ما رو کلی از نگرانی در آوردی. بلافاصله بعد از اون دو تا دندون دیگه هم توی فک بالا در آوردی و ما رو کلی خوشحال کردی.
حالا که ۲۰ ماهه شدی من بازم متوجه تغییرات زیادی تو رشدت میشم.که مهمترین و محسوس ترینش برای من حرف زدنته و تکرار کلماتی که شاید تا به حال بهت نگفتم ولی خودت با دقت تو حرفامون یاد گرفتی. الان تقریبا میتونم بگم که بیشتر چیزایی رو که ازت می پرسم درست جواب میدی و اسم بیشتر اشیا رو درست تکرار می کنی. تا شمارۀ 5 میشمری و ما رو متحیر میکنی. دامنه لغتایی که میدونی خیلی زیاده و گاهی اونا رو به هم میچسبونی و یه جمله بامزه درست میکنی و برای من واقعا هیجان انگیزه دیدن لحظه های زیبایی که پسر یکی یدونم داره حرف می زنه .
ما تمام روز مثه دوتا دوست با همیم. با هم از خواب بیدار میشیم میریم خرید، با هم غدا درست میکنیم، گرد گیری میکنیم، خونه رو جارو میکشیم ، با هم فیلم میبینیم و کلی میخندیم، با هم آب بازی و توپ بازی ومیکنیم. با هم آواز میخونیم و میرقصیم. خلاصه کلی باهمدیگه خوشیم.
عاشق باهم نفس کشیدنمونم ,خندیدنامون, بازیهامون, و حتی ناراحتی هامون...
زندگی یعنی بخند هر چند که غمگینی.
ببخش هر چند که مسکینی.
فراموش کن هر چن که دلگیری .
اینگونه بودن زیباست هر چند که آسان نیست...
قند عسل من اینروزا بیشتر مشغول کارتون دیدنی. عاشق مل مل ، گل گندم ، پنگول، خاله شادونه، عمو پورنگ و مخصوصا امیر محمدی. و صداش میزنی( اٌمی ممد) . همشون رو به ترتیب نگاه میکنی. باهاشون به زبون خودت شعر میخونی، دست میزنی و میرقصی.
پارسا جونم ثانیه ای بدون تو نمیتونم توی خونه بمونم. گاهی اوقات که با باباجون میرید بیرون از خونه هنوز چند دقیقه نشده به بابا زنگ میزنم که زود بیاید خونه.
بوسیدن رو یاد گرفتی و محبت بی دریغت رو نثار ما میکنیمن هم روزی هزار دفعه اون لپای خوشملتو بوسه بارون میکنم دستای کوچولوتو حلقه میکنی دور گردن مامانی و بابائی وای که چه حالی میده.خیلی لذت داره تماشا کردنت ،دیدن قد کشیدنت....
هر وقت زمین بخوری یا دست و پات به جایی بخوره، بدو بدو میای پیشم تا بوسش کنم و انگار همون موقست که دردت آنی خوب میشه و از یادت میره.
مهربون پسرم ١٤ شهریور ماه یک سال و هشت ماهگیت هم تموم شد.
چشمای سرشار از زندگیت رو میبوسم و با تموم وجود خدا رو شکر میگم
پسرم دنیا بزرگه ولی تو
یه دل بزرگتر از دنیا داری
عزیزم با این چشای مهربون
تو دل هر کی که خوبه جا داری
به عشق این لحظه های زیبا * دوستت دارم * .
به اندازۀ تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر * دوستت دارم *
به عشق اینکه تو رو تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .
به عشق بوسیدن هر دقیقه ات زنده ام و* دوستت دارم *.
و حالا که تو را دارم هیچ غمی در دل ندارم .
به اندازۀ تمام لحظات عاشقی این دنیا* دوستت دارم * .
عزیز دلم پارسای گلم ۲۰ ماهه شدی نفسم
هر لحظه با تو بودنمونو جشن می گیریم..
پارسای من ۲۰ ماهگیت مبااااارک
عکسهای 20 ماهگی پارسا جونم در ادامۀ مطلب:
قند عسلم عادت داری حتما غدات رو روی میز بزاری و نوش جان کنی دیروز اومد دیدم رفتی توی اتاق خواب. ببین آخه دیگه جایی دیگه نبود مامانی؟
جیگر مامان دیگه عادت کردی با ماشین که میخوایم بریم بیرون سریع میگی (مامان عبب) یعنی میخوای عقب بشینی. ولی همینکه مسیر طولانی میشه دلت واسه مامان تنگ میشه و دوباره میگی( مامان بعل) یعنی میخوای بیای توی بغلم
٩
نفس مامان با این خونه سازیهات حسابی سرگرمی و بازی میکنی البته با همدیگه. واست ماشین و خونه درست میکنم و تو واسم دست میزنی و تشویقم میکنی
اینم پارسایی که عصابانیه و حسابی اخم کرده