پارسا جـ❤ـونم ، نفسـم ، عشقـمپارسا جـ❤ـونم ، نفسـم ، عشقـم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه سن داره

ღஜღ پارسا کوچولوی مـــــــا ღஜღ

❥ روز‌هاے زیبــاے بــودن با عشقــم ❥

1392/2/28 15:14
845 بازدید
اشتراک گذاری

٢ سال و 4 ماه و ١٢ روز

چشم هایت تمام فصل های عاشقیست... 

تو عشقی ؟   یا عشق تو ؟ 

قلب من

تو را دوست داشتن تنها کارِ من است !

آروم جون من.... پارسای من!....تویی که الان داری این جا رو میخونی و ایشالله مردی شدی برای خودت، حتما یادت نمیاد چطور بچگی کردی....

یادت نیست چطور بسته بیسکوییتت رو روی زمین خالی می کنی و با ماشینت از روش رد می شی و تک تکشون رو پودر می کنی و می خندی... مطمئنم که یادت نمیاد وقتی میخوام نماز بخونم ده دفعه چادر از روی سرم میکشی و میگی خودم میخونم تو نخون . و بعد با کلی صحبت کردن باهات میگی باشه بخون و بعد باز که مشغول میشم همون کار رو تکرار میکنی...

مطمئنم یادت نیست وقتی که شبا خوابت نمیبره و میای تو بغل من چطور اون موهای قشنگت تو صورت منه و بی خوابم می کنه !!!نفس های تو الماس درخشانم رو بو می کشم و به خواب میرم.

مطمئنم نمی تونی تصورش کنی که چطور با مامانت عشق بازی می کردی... چطور صورت رو صورتش میذاشتی و بهش اجازه میدادی بوسه بارونت کنه.....

چطور تو بغلش قایم میشدی و از آغوشش امنیت و آرامش میگرفتی... چطور شبا میخواستی بخوابی میگفتی بغل مامان جون و البته دوش باباجون!!!....

یادت نیست چطور تو حمام میخندیدی و آب بازی میکردی و عوضش بیرون اومدنی منو بیچاره میکردی....

قلب من

پسرم میدونم که خاطرت نیست وقتی بهت میگفتم قول بده ماشینهاتو پرت نکنی ، میگفتی چشم مامانم، بعد بلافاصله همه رو عین توپ پرت میکردی اینور و اونور...

وقتی بهت میگفتم قول بده صدای تلویزیون رو زیاد نکنی تا برات سی دی بذارم چطور گریه میکردی و میگفتی:سی دی بذار مامان جون ..سی دی بذار مامان جون ... و بعد که با مقاومت من روبرو میشدی قول میدادی...قول میدم!!...و البته نمی تونستی مقاومت کنی و زودی قولت رو میشکستی...!!!.

حتی یادت نبست که قول دادنت این مدلی بود که با مشت میکوبیدی کف دست منو میگفتی قول میدم!...قول میدم!....

فدای تو بشم که یادت نیست چطور شدی همه زندگی من.... چطور من رو عاشق خودت کردی .

من مادرم و پر از احساس خوب همیشگی. از مادر بودنم غرق در شادی هر روز از کارهای ریز و درشت پسرکم به وجد میام و به خودم میبالم...

به خودم میبالم وقتی دست توی دست هم میخوایم از خیابون رد بشیم به سمت پارک محکم دستم رو فشار میدی و میگی مامان جون نترسی ها من مواظبتم... و انگار آرامش بهشت رو به وجودم میفرستی...

به خودم میبالم وقتی قبل از هربار غدا خوردنت به من نگاه میکنی و میگی : تو غدا نمیخوری مامان؟ و بعد با دستهای کوچولوت بارها غذا دهان من میزاری و میگی : بخور عسلم بخور مامانم.

زندگی بهانه است"من هوا را به امید هم نفسی با تو تنفس می کنم..

عکسها در ادامه مطلب:

روز تولد فاطمه جون گل که 24 اردیبهشت ماه بود.

امیدم

خاله جون یه بار دیگه تولدت رو بهت تبریک میگم گلم

فاطمه جونم

اینقدر بهت خوش گذشت که تا چند روز بعد هنوز حرف اونروز رو میزدی و واسه باباجون تعریف میکردی که با دوستای فاطمه جون کلی رقصیدید و بازی کردید.

سما جون گل عمه مشغول هنرنمایی

  

و آقا پارسا که طبق معمول دور تا دور کیک رو تزیین میکرد:

  تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

چند روز پیش با هم رفتیم باغ پرندگان. منظره هاش فوق العاده و بی نظیر بود. و از اون قشنگتر عکس العمل جالب تو بود و حرفهایی که پرنده ها میزدی، البته به زبون خودت.

عمرم

نفسم

عمرم

جونم

روحم

و جالبتر اینکه موقع برگشت گریه میکردی و میگفتی که: شما برید من میخوام بمونم پیش جوجوها

عمرم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

و عکسهای زیبای عشقم:

قلب من

دنیای من

مهربونم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

توی حیاط همش دنبال مورچه ها میکنی و میگی: مامان خونشون کجاست؟دارن کجا میرن؟

عمرم

نفسم

ستاره ی من

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

مکان جدید قایم شدنت:

وروجک من

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

جدیدا خیلی دوست داری ازت عکس بگیرم تا حاضر میشیم بریم بیرون میگی مامان عکس نمیگیری؟

و خودت هم ژست میگیری و میگی اینجوری خوبه؟

جونم

قلبم

زندگی من

دارو ندارم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

از حموم اومدیم بیرون میگی مامان عکس نمیگیری؟

قند عسلم

شیرینم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

اینروزها پارک رفتن تقریبا شده کار هرروز ما

و واسه تو هیچ کاری ازین لذت بخشتر نیست

ktsl

کاینات بی تو چیزی کم داشته

و من شاید از همه به حضورت و همراهیت نیازمند ترم 

شکر که هستی

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

خدایا شکرت که بهم توفیق اینو دادی که تموم لحظات قشنگ زندگی رو درک کنم.

توراباتموم وجود می ستایم که به من ارزش نهادی تا لحظه های بسیار ناب را تجربه کنم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

مامان مرضیه
29 اردیبهشت 92 18:22
از خانه پدر رفته

تنها به سفر رفته

اين‌جا همه دلتنگيم

آن روز خوشم، آن روز

كه تو برسي از راه


روح همه ی پدرهای از دست رفته شاد.

مامان پریسا
31 اردیبهشت 92 17:28
مبارک باشه عزیز دلم.

مامانی خصوصی


مرسی گلم
کاکل زری یا ناز پری
31 اردیبهشت 92 17:43
به به ماشااللله هزار ماشاالله چه بزرگ و اقا شذی عزیز دلمممممممممم پارسا باید پسر خیلی مهربونی باشه از چهره اش میشه فهمیددددد اخخخخخخخخخخ چه عروس خانوم خوشکلی تولدش مبارککککککک.


مرسی آدینه گلم
خیلی خوب متوجه شدی همه همینو میگن
بعضی وقتها پارسا با مهربونیهاش منو دیوونه خودش میکنه
هرروز بیشتر از قبل عاشقش میشم

مامان ساجده
31 اردیبهشت 92 18:17
ماماني خيلي نوشته هاتون زيباست


ماشاالله پارسا جونم خيلي بزرگ و آقا شده خدا براتون حفظش كنه

ممنون مامان مهربون



الهام مامان رامیلا
31 اردیبهشت 92 18:28
سلام سمانه جان ای جانم خیلی ناز شده پارسا جان واقعا یعنی بچه ها یه روزی این حرفهای ما رو می خونن امیدوارم بهمون نخندن




سلام الهام جون

چرا بخندن دختر؟ کلی هم کیف میکنن

من خودم از خدام بود یه دفترچه خاطرات تصویری از ریز به ریز اتفاقات دوران کودکیم داشتم

حیف که اونموقع ها نی نی وبلاگ نبود

خاله زهرا
31 اردیبهشت 92 18:34
عزيز خاله عكس هات خيلي قشنگ بود كلي كيف كردم از ديدنشون ماشاالله هر روز شيرين تر و خواستني تر مي شي


مرسی خاله جون
عمه پارسا
31 اردیبهشت 92 20:02
پارسای عزیزم، گاهی در برابر احساسات زیبای مادرت حرفی برای گفتن نمی ماند... فقط اینکه از خدا برات می خواهم که مثل مادرت زلال و مهربان و مثل پدرت صبور باشی




قربوت عمۀ مهربون و دوست داشتنی

مامان نیایش
31 اردیبهشت 92 20:38
پارسای عزیزم آره مامانی راست میگه حتما یادت نمیاد چه دلی میبردی از مامان ولی اون همش رو برات نوشته ،یادگاری گذاشته تا بخونی و لذت ببری و بعدشم دستای مامان رو ببوسی گلم

خیلی قشنگ نو شتی سمانه جون من همیشه از خوندن خاطرات قشنگ پارسا جونم لذت میبرم

چه عکس ها یقشنگی واقعا روح ادم رو تازه میکنن این بچه ها با این همه پاکی شون

میدونی هی میخواستم بگم تو فلان عکس میخوام بخورم پارسا جون رو باز دیدم هی یک یاز یکی دیگه قشنگ تره واقعا عکس های خیلی نازیه

دستت درد نکنه عزیزم کلی لذت بردم

تولد فاطمه جونم بازم مبارک چه قدر خانوم شده



........

یه چیزی در گوشی بهت بگم به کسی نگی ها !!!!!!!



وقتی پارسا رو میبینم دلم میخواد یه پسر داشتم به اسم پارسا همین شکلی چه قدر دل میبره آخه




تو خیلی محبت داری زهره گلم

فدات عزیزم

درست مثه من که میام وب نیایش و کارهاشو میخونم و میگم ینی دختر داشتن چه حسیه؟

ولی به نظر من هردوشون از یک جنس هستن اونم جنس عشق

مامان گیسوجون
1 خرداد 92 11:53
ای جانم عزیزم لحظه هاتون همیشه مملو از شادی باشه دوستم
ببوس این عزیزم رو با این عکس های قشنگش



مرسی مونای گلم فدات
نارینه
1 خرداد 92 17:36
دلم غنج رفت برای اون روزی که این کوچولوها بزرگ بشن و این وبلاگا رو بخونن ...

انشالله برسیم به اون روز ...




وااااااااااای خدا .. عکساشو ... ژستاشو ... یه بچلونه حسابی از طرف من انجام بده ... لطفا

یعنی میشه نارینه جون؟
چشم اونکه کار هر دقیقمه
منا مامان یسنا
2 خرداد 92 0:01
ممنونم از اینکه بهمون سر میزنی.خیلی زیبا نوشتی لذت بردم وجذاب بود.عکسهای گل پسر زیباتون هم که دلبری میکنه. بهترین ها رو براتون ارزو دارم


خواهش میکنم عزیزم
ممنون
ملی
2 خرداد 92 12:47
داشتم الان به این فکر می کردم واسه این می گن بهشت زیر پای مادران است چون این وروجکا با حرفاشون و کاراشون هزار بار ما رو می برن بهشت و برمی گردونن
ماشاللهههههههههههه به این پارسا خوشگلم


آره ملی جون واقعا همینه
قربونت برم.
زهرا(مامان علی و امید)
2 خرداد 92 13:46
سلااام سمانه ی مهربونم ...خوبی خانمی؟؟؟
ای جانم به این پارسای جیگر که واقعا خوردنی شده .. دلم براتون یه ذره شده به خدا واقعا که مهربونیش به مامانش رفته
راستی تولد فاطمه ی گلم هم مبااارک ... ماشالله هزار ماشالله حسابی واسه خود خانم شده از طرف من بهشون سلام برسون یه ماااچ آبدار ازش بکن


سلام زهرا جون مرسی عزیز دلم تو خوبی؟
گل پسرای نازت خوبن؟
مرسی از محبتت خانومی
ما هم حسابی دلمون واستون تنگ شده.
حتما عزیزم
سایه
10 خرداد 92 19:30
سلام وایییییییی بلا چه ژستایی میگیره خیلی دوس دارم شاهد بزرگ شدن بچه ها باشم اگر مایل به تبادل لینک بودید خبرم کنید
ببوسیدش از طرف من


سلام عزیزم
ممنون
حتما
مادر کوثر
11 خرداد 92 16:47
عزیزمممممممممم ماشالله
زهره مامان آریان
13 خرداد 92 23:51
واقعا زیبا نوشتی.کلی احساساتم به جریان افتاد با خوندن نوشته هات
ماشالله پارساجونم روز به روز خوشتیپتر میشه.حیف که دختر ندارم
بوس برا پارسا خوشکلم و مامان خوبش


مرسی زهره جونم
قربونت برم عزیزم
مامان نیره
19 خرداد 92 7:48
زیبا نوشتی و این از یه مادر و احساسش بعید نیست . عکسهای پسرمون خیلی نازند رنگ سبز بهش میاد خوردنی کردتش