تشکر، واکسن ،مسابقه و عکس
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بسکه اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفسهام
همۀ وجودم پارسای من سلام به روی ماهت نفسم:
خوشگل من این اولین مطلبیه که توی سال دوم زندگیت دارم برات ثبت میکنم. از وقتی که یک ماهه بودی تا حالا دارم خاطراتت رو مینویسم.
گل مامان،باورم نمی شه که به این سرعت تو یکساله شدی ... پارسال تو اومدی و قدم روی چشمامون گذاشتی و با اومدنت همه چیز قشنگتر شد. تو شدی زندگی ما و زندگی ما شد مال تو...
حالا تو داری قد میکشی و بزرگ میشی، این روزها اینقدر از شوق راه رفتنت سرشارم که توی پست خودم نمیگنجم . دیدن تو در حالی که روی دوتا پاهای خوشگلت با اشتیاق و کمی هم ترس قدم برمیداری و بعد هم در حال راه رفتن واسه خودت دست میزنی، خوشحالی کمی نیست.... به همین خاطره که خدایا شکرت شده زمزمۀ هر نفسم...
نازنینم ،حس زیبای تو رو داشتن ، در آغوش گرفتنت ، بوییدن و بوسیدنت بهترین حس دنیاست.
تو دل انگیزترین حادثه در عمر منی که وجودت همه از عشق پر است ....
گل من ، صبح روز تولدت ساعت ٩ از خواب بلند شدی. یعنی ١٠ دقیقه قبل از لحظۀ تولدت. همینکه چشماتو باز کردی و توی چشمام نگاه کردی بهت گفتم: تولدت مبارک نفس مامان. وتو یکدفعه زدی زیر خندیدی و انگار ازین حرف من خیلی خوشت اومد. تا شب هر دفعه که بهت میگفتم پارسا تولدت مبارک میزدی زیر خنده... اونم چه خنده ای ، از ته ته دل...
همۀ زندگیم فدای خنده های تو...
شب تولدت هم با حضور خانوادۀ من و باباجون یه مهمونی برگزار کردیم که خدا رو شکر بهمون خوش گذشت و به خوبی تموم شد...
نشد که خیلی عکس بگیریم فقط عکس کادوهایی که همه زحمت کشیدن رو میزارم توی ادامۀ مطلب.
فردای روز تولد هم رفتیم مرکز بهداشت و واکسن ١ سالگیت رو زدیم. وای که من جای تو چقدر با تمام وجودم درد کشیدم... قربون صبوریت بشم مامانی یه کم گریه کردی و بعد زود آروم شدی. دکتر گفت ممکنه یک هفته بعد کمی تب کنی که خدا رو هزار مرتبه شکر تا حالا که مشکلی واست پیش نیومده... دیگه رفت تا ٦ ماه دیگه...
میخوام از خواهرم که توی وبلاگ فاطمه جون پست قشنگی واسه تولد پارسا جون گذاشته بود تشکر کنم.
از مامان ارمیا جون که توی وبلاگ گل پسرش تولد پارساجون رو تبریک گفته بودن،
از مامان پریسا جون که توی ویلاگ پریسای عزیز تولد پارسا رو تبریک گفته بودن،
از مامان و بابای آکام جان که از 2 هفته قبل، توی وبشون تولد پارسا جون رو تبریک گفته بودن،
و از مامان رامیلا جون که عکس قشنگی رو واسه پارسا جون درست کرده بودن.
و در آخر هم از همۀ دوستایی که توی جشن تولد پارسا جون شرکت کردن و واسمون پیغام تبریک گذاشته بودن باز هم تشکر میکنم.
هفتۀ پیش داشتم با خودم فکر میردم که واسه تولد پارسا عکسش رو تلگراف کنم به مدیریت سایت تا یک هفته توی ویترین نی نی وبلاگ باشه ،هزینش هم میشد ١٠ هزارتومن. اما بعدش پشیمون شدم .
تا اینکه ٣ روز بعد از تولدش بابای نگین جون واسم پیغام گداشته بودن که شما توی مسابقه برنده شدین و عکس پارسا به مدت یک هفته توی ویترین نی نی وبلاگ قرار میگیره. داشتم شاخ در میاوردم که ندونسته و با گذاشتن یک پیام تبریک واسه نی نی وبلاگ به قید قرعه برنده شده بودیم.
شاید اینم کادوی تولدی بود از طرف سایت.
تو همان نیمه گمشده ی منی که مدتها به انتظار آمدنش نشسته بودم
تو همان انتظاری که در نهایت به آن رسیدم
تو همان ماه منی چه زیبا و نورانی که شبهای مرا نورانی کرد
تو همان شعری که با شنیدنش آرام میگیرد دل من
تو همان آرزویی هستی که داشتم
تو همان آرزوی دست نیافتنی منی که اینک در کنارمی
مال منی
عزیز دلمی
قلبمی
که عاشقانه در سینه ام میتپی و به من نفس میدهی
جان میدهی
زندگی میدهی
خیلی دوستت دارم عزیزم
به تو مدیونم ای خدا.....
پسرم مهربانترین فرشته ای بود که برایم فرستادی...
عکسها در ادامه مطلب:
کیک تولد پسرم
گیفت و عکسهای یادگاری
من و بابا جون واسه گل پسرمون یه حساب پس انداز باز کردیم تا هر وقت که بزرگتر شد ، هرجور که خودش دلش خواست برای پولهاش تصمیم بگیره و خرجشون بکنه.
کادوی مامان و بابای( بابا):
یه عروسک خوشگل و یک کارت هدیۀ خیلی قشنگ
کادوی مادر بزرگ بابای پارسا جون:
یک دست بلوز و شلوار قشنگ و وجه نقد
کادوی مامان و بابای (مامان):
یک کارت هدیۀ قشنگ
کادوی دایی حمید و زندایی و سما جون:
یه هلی کوپتر جنگی قشنگ و وجه نقد
کادوی خاله زهرا و عمو و فاطمه جون:
یه فرشتۀ خوشگل و یک کارت هدیۀ قشنگ
کادوی عمو مهرداد و عمه مهناز:
یه سه چرخۀ خیلی قشنگ که پارسا جون خیلی دوستش داره
و این شکلاتها و کارت خیلی قشنگ
دست همگی درد نکنه. همه واقعا زحمت کشیدن پسرم وضع مالیش توپه توپ شد...
اینم پارسا جونم مشغول بازی با دوچرخش
اینجا هم خواست یه نفسی تازه کنه، اومد پایین و در حالی که رانی میل میکرد و دوچرخش رو هم هل میداد
خدا را خیلی دوست دارم
به همین خاطر است که همیشه عزیزترین کسانم را به او می سپارم
خدای مهربان مواظب تنها فرزندم باش که خیلی دوستش دارم...