18 ماه مادرانه، عاشقانه، کودکانه
نــفس، شاید دلیلی باشد برای زندگی
اما.......
بی شک تــــو بهانه آنی.......
مهربون پسرم سلام:
گل قشنگم انگار همین دیروز بود که داشتم از ٦ ماهگیت و شیطنتها و واکسنتت مینوشتم حالا دقیقا ١ سال از اون رو میگذره. نمي تونم بگم روزهای با تو بودن تند گذشت يا كند . هر چی بود عالی گذشت . روزهایی پر از شادی و هيجان و شگفتی . روزهایی پر از بچه داری و خستگی . روزهای عشق و يكرنگی . روزهای تكرار نشدنی ...
چقدرخوشحالم که داریم به 2 سالگیت نزدیک تر میشیم،خوشحالم از اینکه روز به روز حرفای من رو بهتر میفهمی و واکنش نشون میدی . مثل طوطی همه چیز رو تکرار میکنی، نمیدونم که چقدر باید از خدا تشکر کنم به خاطر تمام توانایی هایی که به تو داده .هر روز صبح که بیدار میشیم معلوم نیست تا شب میخوای چه توانایی جدیدی رو نشونمون بدی!
هر روز یه پیشرفت تازه و یه کلمه جدید.کلمات چند بخشی رو خیلی خوب ادا میکنی.مثل : (آبه بده)،( سلام مامان)، حرف زدنت خیلی کامل تر شده. با باباجون که تلفنی حرف میزنی بهش میگی:( الو بابا تلام ، به به).یعنی بابا جون داری میای خونه به به واسه من یادت نره.
وقتی میگی (مامانه) انگار تموم دنیا رو به من میدن،بعضی وقتها هم با همه وجودت میگی (مامانم....) اونوقته که میخوام قورتت بدم... من عاشق تمام کلماتی هستم که میگی. و همه اون جمله هایی که میخوای بگی ولی هنوز زوده و همشون رو با کارات نشون میدی . وقتی کتابت رو برام میاری و بهم می فهمونی که برام بخون، وقتی سوئیچ ماشین رو میاری و میگی ددر، وقتی صدای در میاد میگی بابا، و خیلی از کارهایی که هر روز بیشتر عاشقت می شم .
دیروز هم رفتیم واکسن ١٨ ماهگیت رو زدی. موقع زدن واکسن و خوردن قطره خیلی بی تابی کردی. ولی خیلی زود یادت رفت و با اینکه روی گونه هات پر از اشک بود واسمون کلی خندیدی و شیرین زبونی کردی و با این کارت دل ما رو که آشوب بود، آروم کردی. خدار و شکر که به خیر گذشت و خیلی اذیت نشدی.
یه دونه پسرم، نفسم:
تو پر از احساسی اون هم از نوع پاک وخالصانه
تو درست همون چیزی هستی که همیشه از خدا می خواستم
نه بیشتر و نه کمتر درست همون چیزی که میخواستم. مثله یه دسته گل.
همه ی وجودم ،همون اندازه که تو به من نیاز داری منم به تو نیاز دارم. چه بسا من بیشتر.
١ سال و نیمه شدنت مبارک نـــــفـــس
خدایم را دوست دارم و باوفاتر از او سراغ ندارم
به رسم همین وفاداریست که
کسانی را که دوست دارم به او میسپارم
تا همیشه مراقبشان باشد
گل پسره من عاشق حموم و آبتنیه و اگه هر روز صبح هم بره حموم باز بعد از ظهر لباساشو در میاره و اینجوری یه جا میشینه و اینقدر پا میکوبه تا باز هم بره حموم
و اینجا هم بعد از حموم
اینجا هم رفته بودیم دندون پزشکی و شما رو گذاشته بودیم توی اتاق انتظار اطفال و با این دفتر نقاشی و مداد رنگی ها حسابی هنرنمایی کردی
عاشق این صندلی کوچولوت هستی. میشینی روش کارتون نگاه میکنی و غذا میخوری. جدیدا هم دیگه ازش واسه اینکه دستت به هر بلندی برسه استفاده میکنی،
عاشق این ماهیها هستی و بهشون میگی جوجو. هر وقت از جلوی آکواریوم رد میشی میگی: جوجو سلام
شبا وقتی که میخوابی بیدارم
نفسهاتو تا صبح من میشمارم
نگات که مال من بوده همیشه
چشاتو وقتی خوابن، دوست دارم....