پارسا جـ❤ـونم ، نفسـم ، عشقـمپارسا جـ❤ـونم ، نفسـم ، عشقـم، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

ღஜღ پارسا کوچولوی مـــــــا ღஜღ

تولد سما جون...

امروز 26 مهر ماه تولد دختر دایی پارسا جون¸  سما جونه خوشگل منه . قربونت برم عزیز دلم که سه ساله شدی . تنها خداست که میداند "بهترین" در زندگی تو چگونه معنا می شود ، من آن بهترین را برایت آرزو می کنم...   بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک                میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا           و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما           ...
27 مهر 1390

9 ماهه شدن آقا پارسا (275 روزگی)

هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو ، دلی را به دریا زدم که از آب واهمه داشت.                           : گل نازم سلام      امروز 9 ماهه شدی زندگی من  ٩ماه توی وجودم شکل گرفتی و با هم دم به دم نفس کشیدیم. و حالا ٩ ماهه که توی بغلم داری بزرگ میشی و زندگیم با دیدن چشمای قشنگ تو ئه که داره به آرومی میگذره. توی  اون  ٩ ماهی که دو روح بودیم و دو بدن ولی در قالب یک جسم ظاهری . و حالا ٩ م...
14 مهر 1390

خاطرات و عکسهای شمال...

               سلام دوستای خوبم: ما از سفر بر گشتیم . سفر خوبی بود و خیلی خوش گذشت. جای  همه ی دوستان گلم خالی عکسها و خاطراتمون رو میزارم توی ادامه ی مطلب... عمقِ چشم هات قصه ی هزار و یک شبِ یلداست تمام نمی شود هر چه می خوانم . . .  عکسها در ادامه مطلب: اول میخوام از مسعود عزیزم  تشکر کنم که با وجود مشغلۀ  کاری زیاد و دل نگرانی و مشکلاتی که واسش پیش اومده بود‚ فقط به خاطر من و پارسا جون تصمیم گرفت ما رو به همراه بقیه به این سفر ببره و خ...
9 مهر 1390

تولد عمو مهرداد...

  پارسای عزیزتر از جانم:  امشب شب تولد عمو جونه که تو رو  خیلی دوستت داره.  دوست داشتم توی وبلاگت با همدیگه بهش تبریک بگیم تا بدونه چقدر دوسش داریم. روز میلاد ، یکی از شیرینترین و دلپذیرترین روزهای زندگیه هر کسیه. روز تولد انسانها در هیچ تقویمی ثبت نمیشه، چرا که در قلب کسانی است که به آنها عشق میورزند.                به پاس تمام خوبیها و مهربانی هایت بهترینها رو برات آرزو میکنم    شادی بهانه‌ای برای زندگی ...
3 مهر 1390

روزانه های پسر هشت ماه و نیمه

   خدایا شکرت...   عزیزتر از جانم ، من در چشم تو کتاب زندگیم را میخوانم و هر بار که مژه های تو بهم میخورد یک صفحه از زندگی را برای من ورق میزند .                                             سلام زیباترین هدیه ی خدا : هشت ماه و پانزده روزه که از بودنت  کنارمون می گذره عمر من . نمی دونی که داشتنت چقدر لذت بخشه .شیرینی و دلچسب . پر شر و شور و با ...
30 شهريور 1390

پسر هفت ماه و پانزده روزه ی من...

الحمدلله رب العالمین...     دیــدن روی تو بر دادن جـــــــــــــان می ارز د                لحظه ای پیش تو بودن بــه جهـان می ارزد                                        سلام همه ی وجود مامان: پسر گل من روزها داره تند تند میگذره و ما شاهد بزرگ شدن و قد کشیدنت هستیم و روزی نیست که به خاطر وجود تو از خدا تشکر نکنیم ...
30 شهريور 1390

پسره بابایی...

                     سلام نفس من: پسر گل من چند روزی هستش که به باباجونت خیلی وابسته شدی و مرتب دنبالش گریه میکنی. وقتهایی که باباجون میخواد بره سره کار توی خونمون بساطی به پا میشه . تو شروع میکنی بغض و گریه و جیغ ... البته چند وقته یواشکی و بدون خداحافظی از من میره تا شما نبینی  و بهونه نگیری. بعد توی راه زنگ میزنه و میگه خدا حافظ من رفتم. بابا جون به سختی ازت دل میکنه و راهی میشه.ولی  به قول خودش  کلی ذوق میکنه و همش میگه پسرم باباییه...  ...
22 شهريور 1390

تبریک تولد به دایی حمید...

پارسا جونم امروز یعنی ١٧ شهریور سالروز تولد دایی حمید بابای سما جونه. دایی جون که تو رو خیلی دوست داره و  حتی وقتهایی هم که توی ماموریت  هستش همیشه به وبت سر میزنه و واسه تک تک پستها پیغام میزاره.و میدونم که تو هم خیلی دوستش داری. حالا میخوایم باهم واسش تولد وبلاگی بگیریم این کمترین و کوچکترین کاریه که میتونیم واسش بکنیم...                چه لطیف است حس آغازی دوباره، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس… و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین ...
17 شهريور 1390

هشت ماهه شدن گلم...

خدایا شکرت... همۀ  امیدم 8 ماهه که قدم روی چشم ما گذاشتی و گل سرسبد و چراغ خونمون شدی. از دیدن بزرگ شدنت لذت میبرم  عزیزم. ولی گاهی وقتها هم دلم واسه نوزادیهات تنگ میشه و میرم سراغ عکسها  و فیلمهات.اون وقتهایی که اینقدر کوچولو بودی که روزهای اول واسه بغل کردنت استرس داشتم و به سختی میتونستم کارهای روزمره ی تو و خودم رو انجام بدم.تا کم کم به کمک بقیه راه افتادم و بیشتر کارها رو یاد گرفتم. حالا  خیلی چیزها تغییر کرده .  بهتر و  بیشتر از اونی که فکرش رو میکردم از پس همه ی کارها بر میام. همه ی اینها رو مدیون لطف خدا جون هستم .خدایی که همسر مهرب...
13 شهريور 1390

عاشقانه با تو...

  ♥ من همه نیلوفران را فرش راهت میکنم ♥ ♥  من جهانی را فدای یک نگاهت میکنم  ♥            همین بسمه ... همین که تو اینجا کنار منی‚ همین که کنارت نفس میکشم همین که تو میخندی و من‚ فقط کنار تو از غصه دست میکشم همین که تو چشمای من زل زدی نگاهت پناه دل خستمه نمیخوام که دنیا بهم رو کنه‚ همین که کنار منی بسمه من حتی به این حدشم راضیم‚ که باشی کنارم بمونی فقط واسه من فقط بودنت کافیه‚ دیگه هیچی جز این نمیخوام ازت واسه من فقط بود...
11 شهريور 1390